4 شنبه سوری
اینم عکسای امشب النا که برای اولین بار بردمش تا مراسم چارشنبه سوری رو ببینه... بقیه ادامه مطلب اینم از شیطونیاش همسایه ها درختای خشک حیاط رو آتیش زده بودن.ما هم رفتیم تا ببینیم. اینم بقیه مراسم ...
نویسنده :
مامان مرضیه
23:12
تخت کیتی
اینم النا جونم با تخت عروسکش که باعث شد دیگه از تختش بدش نیاد و شبها توی اتاقش بخوابه.شبها میذاره کنار تختش و میگه نرده ی تخت خودش رو هم بکشم تا مثل اون بشه و خیلی راحت میخوابه. اسباب بازیهای بالای تختش هم گفته دوباره براش وصل کنم که شکل هم بشن. ...
نویسنده :
مامان مرضیه
17:50
تولد کیتی
هفته پیش برای کیتی تولد گرفتیم.اینم النا و تولد عروسک محبوبش "کیتی" بقیه عکسها تو ادامه مطلب اینا مهموناش بودن.هر کی بهش میگفت ما رو هم دعوت میکنی تولد کیتی؟میگفت نه فقط باید عروسکا بیان تولدش.همه مهموناش هم خودش انتخاب کرده. بهم گفته که باید دامن تنش کنم تا بتونه برقصه.(هر وقت بهش میگم آهنگ بذارم , برقص.میگه من که دامن ندارم.) خیلی خوشحال بود.ظهر به عشق تولد خوابید و وقتی بیدار شد با هم در و دیوار رو تزئین کردیم.بعد حاضرش کردم.حسابی هم میرقصید.ا...
نویسنده :
مامان مرضیه
12:4
شیطونی جدید
اینم شیطونی جدید النا جونم که رفته بود تو کارتن. شیطون من ...
نویسنده :
مامان مرضیه
13:18
شیطــــــــــــــــــــــــــــون مامان
اینجا عید 92 خونه ی یکی از اقوامه که النا دراز شده تو سفره که خیارهای روی سالاد رو بخوره. ...
نویسنده :
مامان مرضیه
16:23
مدل مو
اینجا هم داشتیم میرفتیم مهمونی که موهای النا رو اینجوری بافتیم. ...
نویسنده :
مامان مرضیه
16:21
آب نبات
این آب نبات رو عمو رضا برای النا جونم خریده. النا هم که دیگه ولش نمیکرد. بعد از اینکه یه نیم ساعتی لیسش زد تازه یه کم خسته شد و ولش کرد اون وسط کتابش هم ول نمیکرد.آخه دخترم خیلی اهل مطالعه اس. ...
نویسنده :
مامان مرضیه
16:17
شیطونـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
اینم شیطونی جدید النا چند روز پیش که داشت تلفنی با مامان جونش حرف میزد,عقب عقب رفت تا بشینه رو صندلی.صندلی رو هم قبلآ برعکس کرده بود. توش گیر کرده بود.تلفن هم ول نمیکرد. ...
نویسنده :
مامان مرضیه
15:38