عکسهای جامانده ی النا جونم
اینا یه سری دیگه از عکسهای الناست که اونا هم مال ماه پیشه که جا مونده بودن,الان میذارمشون.
اینجا النا دو تا گیلاس رو انداخته بود روی گوشش به عنوان گوشواره
بقیه عکسها توی ادامه ی مطلبه
النا یه چند وقتیه که دستهاشو اینجوری میذاره توی دهنش و یه صدایی هم درمیاره , میگه دارم سوت میزنم.من که بلد نیستم سوت بزنم نمیدونم از کی یاد گرفته.
دوباره دخترم مشغول خانه داریه.یه روز داشتم هویجها رو پوست میکندم و خورد میکردم که پوست کن رو از من گرفت و اونم مشغول شد.انقدر تلاش کرد تا بالاخره موفق شد.
اینجا هم کتاباشو به صورت دایره چیده بود و میگفت اومدن شهربازی.
بعد از چند دقیقه بلند شد دورشون راه رفت و ورزشهای باشگاهشو انجام داد.
اینجا هم سخــــــــــــــــــــت مشغول خیاطیه.مامانم داشت برای دوستش یه چادر میدوخت که النا گفت منم میخوام خیاطی کنم.متر رو برداشت و شروع کرد...
اینجا هم صابون خیاطی رو داره میکشه رو چادره.
قربونت برم که همه ی کارهای خانوما رو دوست داری تجربه کنی عزیزم.