گریـــــــــــــــــــه النا
النا وقتی از حموم میاد اصلآ دلش نمیخواد چیزی سرش کنم.منم که میترسم سرش سرما بخوره , همیشه سعی میکنم روسری سرش کنم.کوچیکتر که بود خیلی سخت نبود ولی حالا که بزرگتر شده همش میخواد روسریشو دربیاره.اینجا هم من روسریشو اینجوری سرش کردم و النا داره گریه میکنه که درش بیارم.
عزیز دلم اگه میدونستی که من نگران خودتم و به خاطر خودت میگم اون مرواریداتو اینجوری حروم نمیکردی.